...تاریده باد تیرگی تیره گون تاریکی از تاریخانه ی تن. از تیرگی آزاد شود نور، بی دود باشد آتش، بی خاموشی باشد روشنی. تاریده باد تیرگی تیره گون تاریکی از تاریخانه ی تن...
(مرگ یزدگرد- بیضایی)
۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه
چهار زبر
چهار زَبَر*
این جاده مگر رگ دستان نجیبی است
سیاه سیاه
مستِ مست
تا
ببافد می افتد از آن سو
می رود سرخِ سرخ بپیجد
در سفیده ی چشمانت
رگ به رگ
دستانت چهار زبر می شوند و
چلچراغ ها در باد
پنجه می زنند
از گلوگاههای ورودی به شهر کرماشان که شاهد وقایع عظیم تاریخی بوده است*
۲ نظر:
ناشناس
گفت...
آغاز ره را بسی شگفت آور کلید زده اید به راهتان همواره ادامه دهید...
۲ نظر:
آغاز ره را بسی شگفت
آور کلید زده اید به راهتان همواره ادامه دهید...
آغاز ره را بسی شگفت
آور کلید زده اید به راهتان همواره ادامه دهید...
ارسال یک نظر